اعتماد به نفس
خودت را به حساب بیاور
بايد به اين حقيقت ناراحت کننده اذعان نمود که درصد بالايي از ما اين عادت منفي را داريم که خود را دست کم گرفته و وضع خود را بيش از اندازه وخيم میدانيم.تصور ميکني که مثلاً «خيلي چاق هستی»، «خوب نيستی» يا «هيچوقت هيچ کاري را درست انجام نميدهی».
آيا شما تا به حال گرفتار اين وضع شده ايد؟
اشکال کار اين است که اهميتي به جنبههاي خارق العاده و صفات مثبت خود نميدهيد و هميشه براي تأييد آن نکاتي که جستجو ميکنيد شواهدي مي يابيد. به عبارت ديگر، همه ما تمايل داريم که دلايل صحت فرضيات خود(حال هرچه که هست) را بيابيم، زيرا همواره ميخواهيم خود را معتبر بدانيم. مثلاً اگر توجه کامل شما معطوف به 2 کيلو اضافه وزن باشد که نميتوانيد کم کنيد و دائماً قطر کمربند خود را امتحان ميکنيد، در واقع يادتان ميرود که از نعمت سلامتي کامل خود تقدير وتحسين کنيد. اگر به خود بگوييد «از اجتماع خانوادگي تنفر دارم» با رويدادن هراتفاق خانوادگي به دنبال شاهدي بر نارضايتي خود خواهيد بود. اگر به جاي اینکه توجه خود را مثلاً بر خاله خود که صدايي تيز و نازک دارد، يا برادري که علاقه به لاف زدن دارد، يا توجه و انتقاد نسبت به يکي از افراد خانواده که عادتي منفي دارد جلب نماييد، از وجود آنها لذت ببريد، در مجموع از اين که خانواده شما تشکيل شده از گروهي خويشان خوب، تعجب نميکنيد.
پس، مي بينيد اگر به هر دليلي خود را دست کم بگيريد، در هر صورت گواهي بر حقانيت خود خواهيد يافت و سهم به سزايي در کاهش اعتماد به نفس و احساسات منفي خود ايفا ميکنيد. دست کم گرفتن به جاي آنکه کاستيهاي شما را رفع کند، با بذل توجه و انرژي غيرضروري نسبت به کارهاي اشتباه، باعث تقويت آنها ميگردد. اين مسئله بايد مورد بررسي قرارگيرد که با اين که به خوبي ميدانيم تنها نتيجه و دورنماي ممکن براي اين امر، احساسات منفي و کاهش حس قدرشناسي ما از ارمغان زندگي است، چرا به اين کار ادامه ميدهيم؟ دست کم گرفتن موجب ميشود تا ديگران تصور کنند که شما نوعي احساسگناه داريد. افرادي که معمولاً خود را دست کم ميگيرند، افرادي شاکي به نظر ميرسند که ارزشي براي زندگي خود قائل نيستند و به علاوه الگوي بدي براي فرزندان، خانواده و دوستان خود به حساب ميآيند.
مسلماً هر کسي در وجود خود جنبه هايي دارد که ميتواند و ميخواهد اصلاح نمايد. مثلاً، يکي از بي شمار کارهايي که مي خواهيم انجام بدهيم، تقويت صبر در خودمان است. گاهي احساس ميکنيم(که البته اين احساس حقيقت هم دارد) که خيلي واکنش پذير هستيم و زود آشفته ميشويم. اما منظور آن نيست که چون ميدانيم از کمال دور هستيم، به خود صدمه بزنيم و خود را دست کم بگيريم. با اين کار فقط به مشکل ميافزاييم و احساس بدتري را درخود ايجاد ميکنيم. بهترين کار آن است که بدانيم قابليت بالاتري برايپيشرفت در ما وجود دارد و تصميم بگيريم و با خود عهدکنيم که صبر و شکيباييخود را افزايش دهيم. هرچه بيشتر خود را عفو نماييم و نسبت به خود صبورتر باشيم، آسانتر ميتوانيم در مسير رشد و ترقي بمانيم و بيشتر امکان دارد نسبت به ديگران شکيبا باشيم. به اين روش ادامه دهيد و سعي در اصلاح خود نماييد. ضعفهاي خود را بشناسيد، هرکاري ميتوانيد براي ايجاد يک تغيير درخود، انجام دهيد ولي سخت نگيريد. خود را در مقابل ديگران و حتي در خلوت خود، دست کم نگيريد. هيچکس ميل ندارد بشنود شما خود را دست کم ميگيريد و اميدوارم درک کنيد که اين صفت تا چه حد مخرب است. پس بر آن غالب شويد! هيچ يک از ما کامل نيست. اما دست کم گرفتن خود، درمان اين درد و واقعيت زندگي نيست. آگاه باشيد که براي اصلاح هر موردي، بدترين کار انتقاد و سرزنش از خود است.
آرامش در بدترین شرایط، با تمدد اعصاب تدریجی
تصور کنيد امروز بدترين روز زندگي خود را تجربه کردهايد. مثلاً کارفرماي شما در مقابل ديگران به شما توهين نموده و وقتي در راه برگشت از رستوران بوديد، با اتومبيل خود تصادف کرده و اين باعث دير رسيدن به جلسه بعد از ظهر گرديده و موجب برخورد شديدتر کارفرما شده است. يا هنگام مراجعه به خانه ليز خورده و با کمر روي زمين ميافتيد. با دردسر فراوان وارد اتومبيل شده و با سرعت هرچه تمام به طرف منزل حرکت کرده و به دليل سرعت غيرمجاز توسط پليس جريمه مي شويد... تصورش را بکنيد.
بعد از تلوتلو خوردن و بازکردن در منزل فقط ميخواهيد استراحت کرده و آرامش خود را بدست آوريد. بنابراين ممکن است با يک نوشيدني خنک و تماشاي تلويزيون خود را آرام و ريلکس کنيد. اما اين کار توصيه نميشود. شما قصد داريد استرس را از خود بيرون نماييد و هدف فقط استراحت کردن نيست. بهترين راه براي تمدد اعصاب اين است که شما به تدريج احساسات خود را ارضاء نمايید.
لازم نيست حتماً براي ريلکس شدن به قله کوه برويد، فقط کافي است خود را در يک منظره معمولي کوچک غوطه ور سازيد. براي مثال اگر تابلوي نقاشي زيبايي درخانه يا محل کارتان داريد، آن را مجسم کرده و زيبايي آنرا مورد تحسين قرار دهيد. اگر آکواريومي پر از ماهي هاي رنگارنگ داريد، براي مدتي به حرکات روان آنها نگاه کنيد، تا به آرامش برسيد.
احساسات خود را برانگيز!!!
سعي کنيد از کارهايي که باعث ايجاد هيجان و تنش در شما ميگردد، اجتناب نماييد. بکار بردن يک هدفون مي تواند از شنيده شدن صداهاي مزاحم جلوگيري کرده و باعث آرامش بيشتر گردد.
مطابق با ذائقه خود يک فنجان چاي، آب ميوه خنک يا آب سرد ميل کنيد.
حس بويایي را فراموش نکنيد.
بوي عود، يک شمع معطر و يا عطر مورد علاقه همسرتان ميتواند شما را آرام کند. حتي ميتوانيد به حمام رفته با صابونهاي مايع و معطر بدن خود را بشوييد.
اگر کسي هست که مي تواند شما را ماساژ دهد، از او بخواهيد اينکار را انجام دهد.
محققان ميگويند که ماساژ مناسب ميتواند هورمونهاي ايجاد استرس را کاهش داده و تنش را از بين ببرد. اگر تنها هستيد کمي شانه ها و گردن خود را مالش داده و به آرامي دستها و پاهايتان را ماساژ دهيد.
با گوش دادن به موزيکي دلپذير شروع کنيد. سپس روي سطحي راحت دراز بکشيد. چشمانتان را بـسته و نفسي عميق بکشيد. اجازه دهيد شکمتان به طرف بالا و پايين حرکت کند. در همان حـال کـه بـا آرامـش دراز کـشيدهايد، روي پاک کردن ذهن خود تمرکز کنيد تا احساس آرامش بيشتري داشته باشید؟
اکنون نوبت تمرين اصلي است:
از قسمت بالا با چشمها شروع ميکنيم. چشمان خود را به هم فشار داده و پيشاني را به سمت بالا نگاه داريد گويي درحال تحمل يک فشارعصبي زياد ميباشيد. چند لحظه به همين صورت صبر کنيد. سپس چشمان خود را رها کرده و آرام روي هم قرار دهيد. احساس کنيد که تنشها از چشمانتان جدا ميشوند. از اين ملايمت براي چند لحظه لذت برده و دوباره از ابتدا شروع کنيد.
به سراغ آرواره و فک رفته و همين تمرين را در اين قسمت تکرار کنيد. عضلات فک و آرواره خود را منقبض و بعد از مدتي کوتاه، رها سازيد تا تنش از شما دور شود. به هميـن ترتيب به طرف قسمتهاي پايينتر بدن مانند گردن، شانه ها، قفسه سينه و... برويد. هر از گاهي مکث کرده و ببينيد در قسمتهاي بالاتر هنوز احساس استرس مينماييد يا خير. اگر تنش زدایي به طورکامل انجام نگرفته بود به آن قسمت برگشته و تمرين را تکرار کنيد. (معمولاً چشم ها و آرواره نياز به تکرار تمرين خواهند داشت).
به همين منوال ادامه دهيد تا به شکم، ران، ساق و در انتها به کف پاها برسيد. بسته به وقتي که شما اختصاص مي دهيد و زماني که بدن شما براي ريلکس شدن نياز دارد اين تمرين ممکن است از 15 دقيقه تا 1 ساعت به طول بينجامد.
عهدنامه و فرمول اعتماد به نفس
1. من مطمئن هستم که میتوانم به هدفی که در زندگی دارم برسم. من از خود انتظار دارم که بامداومت در راستای این خواسته حرکت کنم.
2. من میدانم که اندیشههای غالب ذهن من خود را باز تولید میکنند، وسیلهای برای عمل و اقدام میشوند و به تدریج به یک واقعیت فیزیکی تبدیل میگردند. از این رو، هر روز30 دقیقه به شخصیتدلخواهم فکر میکنم تا تصویر ذهنی مناسبی از این شخصیت دلخواه در من ایجاد شود.
3. من به استناد اصل تلقین به خود، میدانم هر میلی که من به گونهای آن را در ذهن خود داشته باشم، با ایجاد میل، عمل مرا در راستای هدفم هدایت میکند. به همین دلیل روزی 10 دقیقه از وقتم را به ایجاد اعتماد به نفس در خودم اختصاص میدهم.
4. من هدفهای قطعی و مشخصم را بر روی برگه کاغذی مينويسم. مدام در تلاشهستم تا برای رسیدن به خواسته خود از اعتماد به نفس کافی برخوردار شوم.
5. من خوب میدانم که هر ثروت یا مقامی اگر براساس واقعیتها و بر محورعدالت به دست آمده باشدبادوام است. بنابراین تمام تلاشم را به كار ميگيرم تا به گونه اي اقدام كنم که به همه افراد درگیر سودی عاید کنم.
6. من از نیروی دیگران استفاده میکنم. دیگران را تشویق میکنم که به من کمک کنند. خود من هم در کمک به دیگران پیش قدم میشوم. من از تنفر، حسادت، رشک، خودخواهی، خودپرستی و همه رذيلتهاي اخلاقي و انساني جدا هستم. به جایآن، عشق و محبت درقبال دیگران را انتخاب کردهام زیرا میدانم که ذهنیت منفی نسبت به دیگران هرگز نمیتواند اسباب موفقیت شود. کاری میکنم که دیگران مرا باور کنند زیرا به آنها و به خودم ایمان دارم.
7. من این عهدنامه و فرمول را امضا میکنم و آن را به حافظه خود میسپارم. نوشته خود را روزی یکبار با صدای بلند می خوانم. من ایمان راسخ دارم که اين فرمول بر اندیشه و اعمال من تأثیر میگذارد تا متکی به نفس و موفقگردم.
در این عهدنامه و فرمول، قانونی طبیعی وجود دارد. مهم نیست که به این قانون چه اسمی میدهیم مهم این است که این قانون در جهت موفقیت انسان کار میکند، کافیست از آن استفاده سازنده بکنیم. اما استفاده نابجا از آن هم به همین اندازه مخرب است. در این جا به نکته مهمی برمیخوریم. اشخاصی که شکست میخورند و زندگیشان به بدبختی و پریشانی میانجامد کسانی هستند که نکتههای منفی را به خود تلقین میکنند. این حقیقت را فراموش نکنیم که اندیشه به معادل فیزیکی خود تبدیل میشود.
شخصیت و اندیشه ها
تا حالا به ذهنتان آمده است كه چرا به بعضي افراد احترام گذاشته ميشود و به بعضي نه؟ چرا بعضي از مردم، در انسان تحسين و ادب و اعتماد برميانگيزند در حاليكه بقيه اينطوري نيستند؟ و البته با كمي دقت ميتوان فهميد كساني كه جلب اعتماد بيشتري ميكنند موفقترينها هستند. پاسخ اين معما به نظرتان چيست؟ من جوابش را ميگویم: "شيوه تفكر" موجب چنين تفاوتهايي ميشود. چون ديگران همان چيزي را در ما ميبينند كه ما در خودمان ميبينيم؛ چون فكر، عمل را تعيين ميكند و عمل هم متقابلاً، تعيين كننده واكنشي است كه ديگران نسبت به ما نشان ميدهند.
اعتماد به نفس چگونه به وجود میآید؟
ایمان و اعتماد، نیروهایخلاقه و سازنده اهدافبشرندکه به خودشکوفایی و پیشرفتمیانجامند و موجب پیشروی انسان در مسیر اهدافش میشوند. با اعتماد واقعی وخالصانه درحقیقت باورهایمان را نسبت به خویش عمیقتر میکنیم که این خود موجب دلگرمی، پشتکار و سختکوشی میشود.
اعتماد به نفس به میزانعلاقه، اطمینان و غروریکه نسبت به خود دارید میگویند و یا اعتماد به نفس به باورشما نسبت به تواناییهای بیرونی شما گفته میشود. اما همیشه افراد زیادی وجود داشتهاند که به دلایل بسیاری زندگی را دو بعدی میبینند و به همین دلیل پیدا کردن تواناییهای خودشان برایشان مشکل شده و زندگی برایشان بی معنی شده است.
هرچند ممکن است افرادی باشند که در هیچ زمینهای اعتماد به نفس ندارند اما معمولاً کمبود اعتماد به نفس افراد در جنبههای به خصوص هر فرداست. به طورمثال، آنها که از لحاظ ظاهر اعتماد به نفس ندارند، زندگی اجتماعی برایشان بسیار دشوار میشود. این افراد تصورخواهند کرد که در مجامع عمومی کسی به آنها توجه نخواهد کرد و مجبور خواهند شد که از اول تا آخر مجلس در گوشهای تنها بنشینند.
در زندگی زناشویی هم ممکن است کمبود اعتماد به نفس مشکلات زیادی ایجاد کند. ممکن است فرد همچنان در رابطهای که خود میداند بسیار برای وی مسموم و ناسالم است باقی بماند درحالیکه آگاهی کامل دارد که اصلاً از این رابطه خوشحال نیست. این به این دلیل است که فرد تصور میکند که قادر نیست این وضعیت را بهبود بخشد.
این مسئله میتواند در زندگی کاری افراد هم تأثیر منفی بگذارد. کمبود اعتماد به نفس منجر به فقدان انگیزه و علاقه در فرد برای پیشرفت میشود.
اما اگر این مسئله را در مقیاس کلیتر بررسی کنیم، فرد فاقد اعتماد به نفس ممکن است از انجام همه کارها سر باز زند و بی هدف باشد فقط به این دلیل که تصورمیکند که توانایی انجام کاری را ندارد. اما الان دیگر زمانش رسیده است که این رویه را تغییر داده و این را باورکنید که شما قادر به انجام هر کاری که میخواهید، هستید.
اعتماد به نفس دارای سه مرحله است:
اول اعتماد به نفس حاصل از نادانی
دوم عدم اعتماد به نفس حاصل از آگاهی به نادانی
سوم اعتماد به نفس حاصل دانایی
خیلیها را دیده ام که ظاهرا مشکلی با خود و با زندگی ندارند بخصوص در سن نوجوانی و جوانی. چیزی برای خجالت کشیدن و یا شرمنده بودن در زندگیشان نیست.
مجبور نیستند به کسی بگویند ببخشید. هنگام بحث و مجادلهگویی همیشه حق با آنهاست .
از همه مهمتر هرگز احساس گناه نمی کنند(احساس گناه، بدترین آفت اعتماد به نفس است).
از اینکه به دیگران احترام نگذارند و یا حتی بیاحترامی کنند ابایی ندارند .
هنگام حرف زدن لازم نیست حرفشان را سبک سنگین کنند و از نتیجه آن هرگز خجالت زده و شرمگین نمی شوند. سالها فکر می کردم این گونه آدمها دارای اعتماد به نفس و شجاعت هستند اما بالاخره فهمیدم که اعتماد به نفس آنها حاصل نادانی و جهالت و پایین بودن سطحآگاهیشان است .آنها نمی دانند که زشت هستند و نمیدانند زیباییچیست خود را میبینند و بس و چون نمیدانند میزان نادانیشانچقدراست مشکلی با خود ندارند و این به ظاهر حداقل برای من اعتماد به نفس به نظر میآمد.
و اما دسته دوم در مقابل به نظر آدمهای ضعیفی میآیند و گه گاه مورد تمسخر دسته اول نیز قرار میگیرند.
و من بعدها فهمیدم آنها که ضعف اعتماد به نفس دارند از انسانهای دسته اول برتر هستند چرا که آنها به ضعفها و نواقص و زشتیهای خود آگاه گشتهاند و این خیلی باارزش است اما مشکل آنها اکنون این است که تواناییها و ارزشهای خود را در نیافتهاند و نمیدانند هر کرمیکه در پیله خود فرو میرود روزی پروانهای زیبا میشود.
مشکل بزرگ و اصلی افراد گروه دوم این است که عزت نفس ندارند و احساس گناه میکنند.
آنها زود خجالت زده میشوند و در لاک دفاعی فرو میروند.
برعکس افراد گروه اول بیشتر حالت تهاجمی دارند و یا همواره در حال انتقاد و تمسخر دیگران هستند. آنها در هر موردی نظر می دهند گویی که در همه علوم کارشناس هستند.
افراد گروه سوم کسانی هستند که بر جهل خود واقف گشتهاند و راه دانایی پیش گرفتهاند برخی صاحب قدرت و دانش و ثروت میشوند و بعضی علاوه بر اینها به فروتنی نیز می رسند.
اگر این اعتمادبه نفس همراه با عشق و فروتنی باشد بسیار سازنده و مثبتاست و اگر به غرور و تحقیر دیگران منجر شود به نوعی نتیجه یک نادانی بزرگتر است.
اعتماد به نفس در کل حاصل عزت نفساست. ما به جای احساسگناه و سرزنش خویشتن(بخاطر کاستیها و اشتباهاتمان)باید احساسمسئولیت را جایگزین کنیم و علاوه بر دوست داشتن خودمان(عزتنفس) دیگران را هم به همان میزان باارزش بشماریم و دوست بداریم(عشق و فروتنی).
برای اینکه بر ارزشهای خود واقف شویم و به عزت نفس برسیم باید شناخت و آگاهی پیدا کنیم و تجربه کسب کنیم.
به علاوه دانستن یک مهارت، مثل نواختن یک ساز یا دانستن یک هنر یا یک زبان یا هر مهارت دیگری که برای اطرافیان ما جالب باشد می تواند در رشد اعتماد به نفس ما بسیار موثر باشد.
آنان که با زشت جلوه دادن دیگرا ن سعی در زیبا دیدن خود می کننند به جایی نخواهند رسید.
بعضیها سعی میکنند همیشه در میان افراد ضعیفتر و فقیرتر و کمسوادتر و پایینتر از خود باشند تا بدین گونه احساس بزرگیکنند اما به محض اینکه با فردی برتر از خود برمیخورند دیوار اعتماد به نفسشان فرو میریزد.
چه چیز منجر به فقدان عزت نفس و اعتماد به نفس میشود؟
اعتماد به نفس پایین ممکن است در شرایط مختلف ایجاد شود. در محیطهای اجتماعی ممکن است با افرادی سر و کار داشته باشید که شما را تحقیر میکنند. وضعیت ظاهریتان نیز تا حد زیادی دراین زمینه مؤثر است.
محیطی که در آن به دنیا آمده و پرورش یافتهاید نیز بسیار روی اعتماد به نفس شما تأثیر دارد. بچه ای که هیچ وقت احساس نکرده است که فردی بخصوصاست و از طرف والدین حمایت نمیشدهاست، با این تفکر رشد خواهد کرد که هیچ کس او را دوست نداشته و برای او ارزشی قائل نیست.
محیط کار شما نیز روی اعتماد به نفستان تأثیر دارد. اگر کارهایتان مورد تشویق قرار نگیرد و توجهی به آنها نشود و همکارانتان وجودتان را نادیده بگیرند، اعتماد به نفستان کاهش پیدا خواهد کرد.
چه کسانی در معرض ابتلا به آن هستند؟
چون عوامل بسیاری ممکن است به از دست دادن اعتماد به نفس بیانجامد، میتوان گفت که همه در معرض خطر ابتلا به آن هستند اما بعضی شرایط نسبتاً جدی تری دارند.
همه انسانها ممکن است در یک جنبه از زندگی خود احساس کمبود اعتماد به نفس داشته باشند. اما همیشه راههایی برای مقابله با این مشکلات وجود دارد. در اینجا راههایی را به شما معرفی میکنیم که با انجام آنها بتوانید ارزش خود را در نظر خودتان بالاتر ببرید و اعتماد به نفستان را افزایش دهید.
سؤال- چه چيزی باعث شده است كه بعضي از ما اعتماد به نفسمان كم بشود؟
جواب- به طور كلي ميشود گفت، كساني كه كمبود اعتماد به نفس دارند، در واقع بر اساس يك برنامهريزي ساده يك دروغ به خودشان گفتهاند و با تكرارآن، آن را باور كردهاند! مثلاً يكبار به خودشان گفتهاند من از روي يك جوي آب نميتوانم بپرم و اينقدر اين را تكرار كردهاند كه حالا ديگر از روي يك كاشي هم نميتوانند، بپرند!
اما اين نتوانستن يك دروغ است! چرا؟
چون انسانالهي كه خدا خلق كرده يك انسان سالم، شاد، آرام، با لياقت، باجرأت و... است. اما چون ما به خودمان دستور عوضي و اشتباه دادهايم و به خودمان گفتيم كه من نميتوانم، كمكم به يكآدم بيشهامت افسرده نالايق تبديلشديم. حالا همان طوركه با گفتن آن دروغ به خودمان از يك انسانالهي به يك انسان ترسو تبديل شديم به همانروش اما معكوس دوباره بايد يك انسانسالم توانا بشويم. انسانالهي يعني انساني كه قابليتها و تماميتهاي خودش را بشناسد و باوركند. وقتيما راهمان را پيداميكنيم و خودمان و نيروهایمان را ميشناسيم، وقتي ما توانمنديهایمان را ميشناسيم در واقع، توانمندي و قدرت خدا را ميشناسيم به همين دليل به انسان الهي تبديل ميشويم و اين همان چيزي است كه خدا ما را براي آن خلق كرده است.
علائم كمبود اعتماد به نفس
1- از دست دادن وزن و اشتها.
2- پرخوری.
3- یبوست و اسهال.
4- اختلالات خواب(بیخوابی یا مشكل در به خواب رفتن یا بیدار خوابی).
5- پرخوابی.
6- شكایت از خستگی.
7- كنارهگیری از فعالیتها.
8- شركت نكردن در بحثها و گفتوگوها(تمایل به بودن درحاشیه)، بیشتر شنونده بودن تا شركت کننده بودن.
9- كاهش میل جنسی.
10- كاهش رفتارهای خودانگیخته.
11- حالت نامناسب بدنی.
12- حالت اضطراب، غمگینی و ناامیدی، درماندگی و عجز.
13- ترس از عصبانی كردن دیگران.
14- احساس تنهایی، احساس اینكه دیگران، شخص را دوست ندارند و قادر نبودن به بیان احساس خود و ضعف در مواجه شدن یا چیرگی بر مشكلات.
15- اجتناب از موقعیتهایی كه شخص باید در معرض عموم قرارگیرد و خود را افشا كند.
16- ناتوانی در انجام دادن كارها به نحو مطلوب یا ثمربخش.
17- حساسیت به انتقاد و كمرویی.
18- شكایتهای فراوان از دردهای جسمانی.
19- احساس بیارزشی و بیلیاقتی.
20- حالاتی از ملامت خود، تنفر از خود و راضی نبودن از خود.
21- انكار موفقیتها و دستاوردهای گذشته و انكار موفقیت در فعالیتهای جاری.
22-احساس اینكه هر كاری كه شخص انجام میدهد با شكست مواجه میشود و یا بیمعنی است.
23- زیر و رو كردن مسائل زندگی.
24- درجستوجو و طالبتشویق از سوی دیگران بودن، تلاش برای به دست آوردن محبت دیگران اما ناتوانی در انجام نثار متقابل محبت به دیگران.
25- خود را سربار دیگران دیدن.
آداب و اصول کسب اعتماد به نفس
درباره اعتماد به نفس و اهمیت آن در زندگی فردی و اجتماعی، بسیار خوانده وبسیار شنیده ایم. اعتماد به نفس، درهرکس، تصویریاست ازهمه زندگیگذشتهاو. اعتمادبهنفس، چیزینیست جزمجموعه شکستها و موفقیتهای فرد و ارزیابی آنها. در نتیجه، اعتماد به نفس در هرکس، تصویری است که او از خود دارد؛ تصویری کهیک شبه حاصل نشده است و لذا یک شبه نیز نمیتوان آن را دگرگون کرد.
در اینجا نمیخواهیم درباره اهمیت اعتماد به نفس و نحوه شکلگیری آن سخنبگوییم؛ بلکه میخواهیم راهی برایبهبود و افزایش آن ارائه کنیم و پیشنهادهایی برایپدید آوردن اعتماد به نفس کامل عرضه نماییم. اما قبل از بیان برخی دستورالعملها، لازم است که بر چند نکته تأکید کنیم.
اولین شرط افزایش اعتماد به نفس، آن است که دقیقاً با خودتان رویاروی شوید وببینید که خودتان را چگونه ارزیابی میکنید، چه نمرهای به خودتان میدهید وکدامجنبه ویژگی خودرا بیشتر یا کمتر میپسندید. بدون چنین ارزیابی ای از خود و مواجههبا خویشتن، هر کوششی نافرجام خواهد ماند.
دومین نکته آن است که اعتماد به نفس یا تصویری که از خودتان دارید، محصولسالیان گذشته زندگی شماست و به تدریج، به چنین صورتی درآمده است. تغییر و اصلاحآن نیز نیازمند زمان و کوشش است. این سخن، به معنای نومید ساختن افراد نیست؛ بلکهبدین معناست که شناخت واقعیت، در این جا بسیار ضروری است. مهمآن است کهواقعیترا آنگونه کههست، بشناسیم و سپس درپیاصلاح آن برآییم. سفرهای طولانی نیز باگامهای نخستین آغاز میشوند.
سومین نکته آن است که هرحرکت ما و هر روز که از زندگی ما میگذرد، میتواندگامی به سوی کسب اعتماد به نفس کامل باشد. فراموش نکنید که هنوز شخصیت آرمانی وفردایی شما آفریده نشده است؛ چرا که هنوز فردا در راه است. لذا همساز با زمان وزندگی میتوانیم الگوهای شخصیتی خود را دگرگون کنیم و اعتماد به نفس مطلوب خود راکسب کنیم.
راههایی ساده و عملی برای تقویت اعتماد به نفس:
- · افکارتان را پیشاپیش بر موفقیت متمرکز کنید.
- · با تمرکز بر استعدادها، تواناییها و امکانات خود نیروهای درونیتان را تقویت کنید.
- · سعی کنید با تکرار کلمات امیدبخش و دلگرم کننده روحیه خود را از هر لحاظ قویتر سازید.
- · در پی اهدافتان باشید و فکر تأیید از جانب دیگران را از خود دور کنید.
- · از شکست، هراسی به دل راه ندهید، زیرا شکست آغاز پیروزی است.
- · امید و ایمان را باور داشته باشید و آنرا شعار خویش سازید.
- · دائماً به خود تلقینهای مثبت کنید، مثل: من میتوانم.
- · از میان هدفهایتان اول به سراغ موردی بروید که امید بیشتری به موفقیتش دارید.
- · برای رفع هر مسأله به مغزتان رجوع کنید و از آن کمک بخواهید.
به یاد داشته باشید که:
" اگر اراده و تخیل خود را هماهنگ و همراهکنید و استقامت و پایداری داشته باشید، بیشک موفق می شوید."
اراده و تخیل، اگر درست ترکیب شوند، همچون موتوری شخص را به پیش می برند.
چگونه اعتماد به نفس خود را افزایش دهیم؟
حال با توجه به این چند نکته، توصیههای زیر میتوانند به شما کمک کنند تااعتماد به نفس خود را افزایش دهید و تصویر مطلوب خود را بیافرینید.
1- گذشته را بپذیرید؛ آینده را دگرگون کنید.
گذشته را به هیچ وجه نمیتوان تغییر داد؛ اما آینده هنوز آفریده نشدهاست. درحقیقت آینده چیزی نیست جز اندیشههای شما و کوشش برای آفریدن آن و جامه عملپوشاندن به آن.
نخستین گام درجهت کسب اعتمادبهنفس، پذیرش همین واقعیت ساده است. از آنجاکه گذشته، در گذشته است و آنرا به هیچ روی نمیتوان دگرگون ساخت، لذا نباید چنداندل مشغول آن بود. البته مقصود، درس نگرفتن از خطاها و شکستهای گذشته نیست(چراکه اینکار، خود، قدم بلندی است برای رشدخویشتن)؛ بلکه مقصودآن است که در بندگذشته نباشیم و آن قدر خطاهای گذشته خود را بزرگنکنیم که ما را از دیدن آینده بازدارد. به جای این نگاه گذشته نگر، میتوان عاقلانه به گذشته نگاه کرد و پس ازارزیابی آن، بر، آینده متمرکز بود و وقت خویش را صرف چیزی کرد که توان آفریدن ودگرگون ساختن آنرا داریم. ما غالباً وقت و اندیشه خود را صرف گذشته میکنیم و درهمان فضا زندگی میکنیم و در نتیجه، آیندهخویش را نیز براساس همان گذشتههایی که ازآن گریزان هستیم، میآفرینیم؛ در صورتیکه باید این نگرش را تغییر داد وبا نگاهیتازه، به خود و تجربیات گذشته خویش و قابلیتهای خود نگریست. این کار، در آغاز، دشوارمینماید؛ اما با کمی تمرین میآموزیم که صادقانه با خطاهای خود روبروشویم و حتیاگر لازم شد، فیلسوفانه برخویشتن بخندیم، بیآن که خود را تحقیر کردهباشیم.
2- محدودیتهای خود را بشناسید.
لازم نیست که هریک از ما درهمه زمینهها سرآمد دیگران و به اصطلاح، در همهعرصهها نفر اول باشد. این کمال طلبی افراطی و اینگونه انتظار داشتن از خویشتن، ریشه در نشناختن خود دارد و آن روی سکه بیاعتمادی است.
کسی که خود را در آینه واقعیت دیده است، تواناییهای خود را در کنار ضعفهای خود، پذیرفته است و به همین دلیل، اعتماد به نفس پیشرفتهای دارد. برای مثال، چنین کسی ممکن است خود را در ریاضیات، فوق العاده، در ادبیات، متوسط و در ورزش، ضعیف بداند. او با دانستن این سه واقعیت، دیگر نه خود را میفریبد و نه به خودلطمه میزند؛ میداند که در کجا سرمایه گذاری کند و درچه مسائلی جولان دهد.
اما اگر شخصی بیآنکه ارزیابی درستی ازخود داشته باشد، بخواهد در همه عرصهها نفر اول باشد، بیشک درهمه عرصهها عقب خواهدافتاد. یکی ازکسانی که نخستتصورغلطی از خودداشت و میخواست در همه حال نفر اول باشد، اما بعدها توانستبر این خصلت کمال طلبی افراطی خود پیروز شود، میگوید:
«من دل مشغول کیفیت زندگیام هستم. میخواهم سخت کارکنم؛ اما نمیخواهم که درهرزمینهای چنان سخت کار کنم که هیچ کاریخوب از آب در نیاید و من دچار احساس شکست خوردگی شوم».
بنابراین، پذیرشمحدودیتهای خویش، رویدیگر سکه شناخت و پذیرش توانایی وقابلیتهای خویش است. با ضعفهای خویشنیز، مانندیکقاضیعادلرفتارکنید، یابهتعبیربهتر، همچونپزشکیباشیدکه میخواهد بیماری را درمان کند. لازم نیست که به خاطر وجود ضعفی درخود، از خودتان متنفرباشید و به سبب آن ضعف، خود را تحقیرکنید. کافی استبخواهید که آن ضعف نباشد و درمانگردد. لذا همچون ناظر بیطرفی ضعفهای خود را بههمان اندازه که اهمیت دارند، ببینید و به تدریج آنها را برطرف سازید.
3- نتایجی را که میخواهید، مجسم کنید.
آرمانیرا که در ذهن خوددارید، آیندهای را که میخواهید بیافرینید، موقعیتیرا که میخواهید کسب کنید و...، دقیقاً در ذهن خود مجسم کنید و آنها را به صورتتصویری بیافرینید. مقصود، خیالبافی بیاثر نیست؛ بلکه هدف آن است که تصویر روشنیاز آنچه میخواهید به دست آورید، داشته باشید. این کار، به شما کمک میکند تاانرژی خود را بر آن هدف متمرکز کنید.
فراموش نکنید که رؤیای امروز، واقعیت فرداست و همه اختراعات، نخست به صورتخیال و تصویر بوده اند. این برخورد تصویری با همه آرمانها و اهداف، برای شمامفید است و یاریتان میدهد تا کم کم، زمینههای عینی دستیابی به آنها را فراهمسازید.
شاکتی گواین، نویسنده کتاب تجسم خلاق میگوید:
تخیل، توانایی آفریدن ایدهای یا تصویری ذهنی در ذهن شماست. در تجسم خلاق، تخیل خود را برای آفریدن آنچه در آرزویش هستید، به کار میگیرید. سپس همواره برآن ایده یا تصویر، متمرکز میشوید و آن را تقویت میکنید، تا آن که جامه واقعیتبه تن کند و آنچه را خواسته اید، به دست آورید.
بسیاری از افراد، از این طریق توانستهاند به اهداف خود دست یابند. مهم این است کهشما ببینید که چه تصویری از اعتماد به نفس کامل دارید و سپس خود را در وضعی تصورکنید که دارای آن ویژگیها هستید. این کار، به تدریج به شما کمک میکند تا اعتمادبه نفس مطلوب خود را به دست آورید. اگرهم میخواهید از شر خصلتی رها شوید، خودرا درحالتی تصور کنید که از آن خصلت، هیچ اثری در شما نیست. همینتصویر و تکرارآن و انجام دادن تمرینهای اصلاحی دیگر، به شما کمک میکند تا ازآن خصلت ناخوشآیند، رها شوید. این کار، خیالپردازی بیخاصیت نیست؛ بلکه واقعیتروانشناختی پذیرفته شدهای است که به بسیاری کسان، یاری رسانده است.
4- درباره اهدافتان با خود گفتگو کنید.
اهداف خودتان را به صورت جملاتی مشخص درآورید و آنها را به خودتان بگویید. این«به خود گویی» باید به صورت مثبت باشد. آدم بیهدف، مانند مسافریاست که واردپایانه مسافربری میشود و گرچه در آن جا اتوبوسهای فراوانی است، اما چون نمیداند به کجا میخواهد برود، نمیتواند سوار هیچ یک از آنها شود. هر کس باید اهدافخود را مشخص سازد و آن گاه، آنها را به صورت جملات مثبت درآورد و مرتب برای خودشتکرار کند.
این کار، چندان دشوار نیست. نخست برای خودتان اهداف واضح و معینی وضع کنید. این اهداف را به بلند مدت و کوتاه مدت تقسیم کنید، آنها را بنویسید و آنگاهبرای خود، تکرارکنید و سپس در ذهن خود، مجسمسازید و ذهن خود را بدانها مشغولکنید. این اهداف باید واقعی و معقول باشند؛ نه چندان بلند پروازانه و کمال طلبانهکه دسترسی به آنها ممکن نباشد و نه آن قدر پیش پا افتاده که ارزش کوشیدن رانداشته باشند. کافی است هدف، کمی دور از دسترس باشد، تا نیرو و توانشما را بسیجکند. این اهداف، در آغاز میتواند معقول، کوتاه مدت و حتی ساعتی باشد. اهدافمعقولی برای هر ساعت، هر روز و هر هفته وضع کنید؛ اما اهداف بلند مدت نیز در ذهنخود داشته باشید. موفقیت در اهداف کوتاه مدت، شما را برای دست یافتن به اهدافبلند مدت تشویق میکند وانگیزه تلاش را در شما بیدار میسازد. همواره ایناهداف را به خود یادآوری کنید، تا بخشی از ضمیرناخودآگاه شماگردد و قسمتی ازشخصیت شما شود. شما با این کار، خود را برای تحقق این اهداف، شرطی میسازید.
هنگامیکه میخواهید اهداف خویش را به صورت جملات تأکیدی و مثبت درآورید، بهاین نکات توجه داشته باشید:
الف) جملات را در قالب اول شخص مفرد درآورید، مانند: من میخواهم...
ب) در جملات خود، فعل مربوط به زمان حال را به کار ببرید، مانند: من تصمیمدارم؛ من احساس میکنم؛ و...
ج) نتایج نهاییای را که میخواهید به دستآورید، توصیفکنید و بر جنبه مثبتهدف خودتأکید کنید، نه جنبه منفی آن.
میتوانید اهداف مربوط به جنبههایگوناگونزندگیخودتان را بهصورت جملات مثبت تأکیدی درآورید و آنها را بر کارتهایی با ابعاد 7 در 12 سانتیمتربنویسید. سپس این کارتها را در قسمتهای مختلفی که در دیدرسشما باشند(مانند:کیف پولتان، دفترکوچک جیبی و...) قراردهید، تا همواره چشمشما به آنها بیفتد. بدین ترتیب، اهدافتان را یادآوری میکنید. شما حتی میتوانید جملات تأکیدی را برنوارکاستی ضبط کنید و آنرا پیشاز خوابشبانه و یا در اوقات مناسب دیگری برایخود پخشکنید. هدف این نوع کارها آن است که شما لحظهای از هدفهایخویش غافلنمانید. آن قدر آنها را برای خودتکرارکنید که به طور ناخودآگاه، به دنبال آنهاحرکت نمایید. پساز آنکه این جملات در بانکحافظه مغز شما ثبت شد، رفتارتان نیزدگرگون میشود. بخشی از مغز شما، همچون رایانه عمل میکند. هرچه به آن بدهید، همان را باز پس میفرستد. به تعبیر دیگر، «برون داد» آن، مناسب با «درون داد»یا دادههای آن است. پس سعیکنید دادههای مثبت و قاطع به مغز خود ارسال کنید، تانتایج قاطع و مثبت بگیرید.
5- تصمیم گرفتن را تمرین کنید.
پژوهشها، نشاندادهاند: کودکانیکهدرسالهایاولیهزندگیخود، تشویقشدهاندتا برایخود، تصمیم بگیرند، از دیگرکودکانی که این موقعیت را نداشتهاند، در اعتمادبهنفس، رتبه بالاتری کسب کردهاند.
تمرین تصمیمگیری، به شما کمک میکند تا نسبت به قدرت قضاوت خود، اطمینان بیشتری به دست آورید و در نتیجه، اعتمادبه نفس کامل تری کسب نمایید.
زندگی، سراسر، عرصه تصمیمگیری است و ما لحظهای را بیآن از سر نمیگذرانیم واز بامداد تا شامگاه و در همه جنبههای زندگی، ناگزیر از تصمیمگیری هستیم. اگربیاموزیم که بهجای دیگران برای خود تصمیم بگیریم، به تدریج، دارای اعتماد به نفسکاملی خواهیم شد و تصویر بهتری از خویش ارائه خواهیم نمود.
مهم نیست که در چه زمینهای تصمیم بگیریم. مهم، تمرین تصمیمگیری است. یادمان باشد که قضاوت درست، نتیجه تجربه است وتجربه، خود، نتیجه چندین قضاوتنادرست است. بنابراین، از هر فرصتی برای تصمیمگیریاستفادهکنید و این نیرو را در خویش پرورشدهید. تصمیمگرفتن، مستلزمخطرپذیری واحساس مسئولیت است. لذا اگر هم نتایج تصمیم شما خوشایندتان نبود، مسئولیت آن رابپذیرید.
6- در برخی زمینهها متخصص شوید.
آگاهی عمومی، لازمه زندگی فردی و اجتماعی است؛ اما کافی نیست. برای پیشرفت درزندگی فردی و حرفهای، شما باید در زمینههایی متخصص و منحصر به فرد باشید.
7- روش ركوردگذاري و سيستماتيك بالابردن اعتماد به نفس را به کار گیرید.
به دنبال چند تا شكست پيدرپي اعتماد به نفس ما پایين ميآید و به دنبال چند موفقيت، اعتماد به نفس بالا ميرود. براي اينكه اعتماد به نفستان بالا برود در مشارطه كردن براي انجام كارها يا حتي تمرينات يك دفعه سنگ بزرگ را براي پرتاپ انتخاب نكنيد كه موفق نشويد و در ذوقتان بخورد. از مشارطههاي كوچك و انجام كارهاي كوچك شروع كنيدكه ميتوانيدراحتترانجامشبدهيدوبعد ازآن همحتماً ازخودتانقدرداني كنيد. بهاينميگویند روش ركوردگذاري برايخود. مثلاً يكدفعه نگویيدديگر تا آخرعمر به فلان موضوع فكر نميكنم چون وقتي موفق نشويد، ترس از شكست پيدا ميكنيد و اين خودش باعث شكستهاي بعدي ميشود. همانطور كه گفتم از مشارطههاي كوتاه مدت شروع كنيد مثلاً از يك ساعت. بعد ركورد زمانيتان را به يك ساعت و ربع افزایش دهید و بعد... همين جور بيشتر. اين يعني موفقيت، در هر ركورد خودش ايجاد اعتماد به نفس بيشتر ميكند.
8- هيچگاه تصميمي نگيريد، مگر اينكه مطمئن به انجامش باشيد.
وقتيبه كسي قول ميدهيدكه سر ساعتهشت پيشاو برويد اما چندبار پياپي بدقوليميكنيد و نميرويد درواقع ضميرناخودآگاه شما اين پيام را دريافت ميكند كه "من آدم قابل اعتمادي نيستم!" عدم اعتماد به نفس باعث عدم عزت نفس ميشود.
ياد بگيريد بگویيد " نه"، اما " آره" الكي و نابجا به كسي نگویيد!
مثلاً غذایتان روي گاز است و صدتا كار مهم داريد بعد دوستتان تلفن ميكند و ميخواهد از در و ديوار برایتان حرفهاي غيرضروري بزند. اگر نتوانيد به او بگویيد «نه» و برايخودتان احترام قائل نشويد ضمير ناخودآگاهتان ميگوید "اين كه براي خودش احترام قائل نيست پس قابل احترام و اعتماد هم نيست!" پس مراقب باشيد كاري نكنيد كه ضمير ناخودآگاهتان بگوید اين آدم قابل اعتماد نيست چون خود اين به معني از بين رفتن اعتماد به نفس است!
9- چيزي را در ذهن هدف نناميد مگر اينكه قسم بخوريد كه به آن برسيد!
پس اهدافتان را پله پله انتخاب كنيد و به كمتر از هدفتان قانع نشويد.
10- افكارتان را كنترل کنید.
اگر افكار كنترل بشوند و ضميرناخودآگاه برنامه ريزي بشود(با كارها و تمرينات ما) خود به خود اعمال ما هم برنامه ريزي ميشوند. يعني ما ابتدا بايد افكارمان را بر طبق فرمولهايي كه ميدانيم، برنامهريزي كنيم، سپس اعمال ما خودبهخود هماهنگ مي شوند. آدم مثبتي كه ذهن مثبتي دارد و آگاهي مثبتي هم دارد مدام نميگوید: واي من نميتوانم خودم را كنترل كنم! بلكه از تمرينات و تكنيكها استفاده ميكند. پس براي بالا بردن اعتماد به نفس بايد باور داشته باشيد كه شما ميتوانيد و آنرا به زبان هم بياوريد.
11- كيمياگري را تجربه كنيد.
كيمياگرها كساني هستندكه از مس، طلا ميسازند! بله! كيمياگري هم علم و هم هنراست. كيمياگرها كساني هستند كه از كمترين چيزها به بالاترين چيزها ميرسند. صفات كيمياگري را در خودتان تقويت كنيد و باور كنيد كه شما هم با كمترين امكانات ميتوانيد به همه چيز برسيد. نگویيد من كه هيچي ندارم و امكاناتم صفر است. با برنامهريزي درست ذهن، ميتوانيد به همهچيز برسيد. به قول استادي، اگر قرار باشد هرروز چلوكباب بخوريم، كه هنري نكرديم! اگر يک روز نانخاليداشتيد اما آنرا با همان لذتي كه چلوكباب را ميخوريد، خورديد، آن وقت كيمياگريد و هنر كرديد!
12- هميشه در رديفهاي جلو بنشينيد تا به چشم بیایید.
چون موفقيت، مساوي است با مشخص بودن.
13- مستقيماً به چشم ديگران نگاه كنيد.
در واقع شما با اين كار ميگویيد كه: انسان درستي هستم و به آنچه ميگویم اطمينان دارم، نميترسم و اعتماد به نفس دارم.
14- سرعت راه رفتنتان را 25% افزايش دهيد.
شلختگي، لاقيدي و پرسه زدن از ويژگيهاي افرادي با نگرش منفياست. سريع راه رفتن باعث افزايش اعتماد به نفس ميشود. يادتان باشد هنگام راهرفتن، شانههایتان را عقب نگهداريد و سرتان را بالا بگيريد.
15- بلند و قاطع حرف بزنيد.
هردفعه كه شخص كمرو فرصتي را براي حرف زدن از دست ميدهد بيشتر احساس زبوني و ناتواني كرده و اعتمادشبه خويشكاهشپيدا ميكند. برايخودتان، قانونيوضع كنيد كه درتمام كنفرانسها و نشستهاي اداري، داوطلبانه چيزي بگویید، نظر بدهيد، پبشنهادي عنوانكنيد و سؤالي بپرسيد ولي به ياد داشته باشيد آخرين نفري نباشيد كه حرف ميزند. هرگز از اينكه فرد بياطلاعي به نظر برسيد نگران نباشيد. اينقدر از خود نپرسيد: «حرف بزنم يا نه؟». به بقيه بفهمانيد كه شما هم ميتوانيد سخن بگویيد.
16- خنده رو باشيد.
لبخند، عاليترين دارو براي بالابردن اعتماد به نفساست. در موقع ترس، خنديدن را امتحان كنيد. خنده، مخالفتها را مانند يخ ذوب ميكند و علاوه بر اين، اشخاص نميتوانند از دست شما عصباني باشند. نيروي خنده را به اختيار خود دربياوريد(مثلاً در يك پيشامداشتباه، لبخند بزنيد و صميمانه بگوييد: جداَ نميخواستم اينطور بشود).
محال كلمهاي است كه در فرهنگ ديوانگان يافت ميشود.
17- خود را با دیگران مقایسه نکنید.
همیشه به یاد داشته باشید که انسانها با هم متفاوتاند. دلیلی ندارد که همه ما تواناییهای یکسانی داشته باشیم و کارهای مشابهی انجام دهیم. اگرسعی کنید که خودرا با هرکسی که سر راهتان قرار میگیرد مقایسه کنید، خیلی زود از خودتان خسته و دلسرد خواهید شد و دیگر قدرت انجام کاری را نخواهید داشت.
18- خود را دست کم نگیرید.
سعی کنید که ارزش خود را به عنوان یک انسان کشف کنید. دلیل نمیشود که اگر کسی از شما خوشش نیامد و شما را فرد جالبی تصور نکرد، تصور همه مردم این باشد. اگر کسی از شما خوشش نیامد اصلاً ناراحت نشوید، مگرهمه باید از شماخوششان بیاید!!! افراد زیادیهستند که شما را دوستمیدارند و برایتان ارزش قائلاند.
19- فهرستی از کارهایی که انجام دادهاید و در آنها موفق بودهاید تهیه کنید.
سعی کنید روی کارهایی که در آن موفق بودهاید متمرکز شوید. اما اگر چنین چیزی در سابقه کاریتان پیدا نکردید اصلاً ناراحت نباشید. شاید پشت این همه ناتوانی لبخندی نهفته باشد و قدرتی باشد که بتواند باعث خنده دیگران شود و یاحتی شاید تواناییهایی در شما وجود داشته باشد که هنوز کشفشان نکردهاید. سعی کنید لیستی از کارهای انجام شدهتان تهیه کنید. مهم نیست که کوتاه یا بلند باشد. با اینکه حتی ممکن است نتوانید فکرش را بکنید اما همین کارها می تواند اعتماد شما را دوباره به خودتان جلب کند.
20- سر خود را بیشتر گرم کنید.
سعی کنید تفریحاتی برای خود درست کنید که به آنها علاقه دارید.
ممکن است به کتاب خواندن علاقهمند باشید، یا به باشگاه بروید یا هر کاردیگری...هر چه زمان بیشتری به انجام کارهای مورد علاقهتان اختصاص دهید، کمتر وقت برای سرزنش خود و متأسفشدن برای خودتان خواهید گذاشت. اما مسئله مهمتر این است که این کار باعث میشود که شما احساس مفید بودن کنید و این به شما هدف میدهد.
21- با افراد مثبت، نشست و برخاست کنید.
گاهی اوقات، بودن در جمع افرادیکه از خودتان هم دلسردتر و افسردهتر هستند، بیشتر به ضررتان خواهد بود. حتی اگر تنها باشید بیشتر به نفعتان خواهدبود تا با آنها. به جای چنین افرادی سعی کنید با افرادی مراوده کنید که میتوانند شما را شاد کنند. اگر دور و اطرافتان را از دوستان نزدیک و خانواده پر کنید که شما را قبول دارند، میتواند سبب شود که شما هم خودتان را قبول داشته باشید.
22- در جلسات روانشناسی شرکت کنید.
امروزه درمانهای زیادی برای این مشکل پیشنهاد میشود. مجمع های بسیاری هم برای این منظور تشکیل میشود. به این افراد توصیه میشود که در این جلسات روانشناسی شرکت کنند چون بسیار مؤثر بوده است. کتابها و نوارهای زیادی هم در این زمینه ارائه میشود.
23- با خودتان صادق باشید.
من چیزی در مورد شما نمیدانم، اما میدانم که امروز در این دنیا کینه و نفرت به اندازه کافی وجود دارد و در این موقعیت، بدترین کار این است که شروع کنیم که از خودمان هم متنفر شویم. شما فقط یک بار به دنیا میآیید و همین یکبار هم زندگی کوتاهی خواهید داشت، پس نگذارید که دیگران مانع شادی شما شوند. سعی کنید که تواناییهای خود را بشناسید و ببینید که در چه زمینههایی فردی ویژه هستید. افرادی که نمی توانند تواناییهای شما را ببینند ارزش این را ندارند که دور و برتان باشند.
24- خودتان را متشخص نشان بدهيد و ظاهر فرد متشخص را داشته باشيد.
از لباس به عنوان وسيلهاي برايارتقای شخصيت خود و ايجاد اعتماد به نفساستفاده كنيد. حتي ميگویند كه: "درامتحان، بهترينلباسخودتانرا بپوشيدچونكمكميكندافكار درخورتوجهيداشتهباشيد." ظاهرآراسته، ناخواسته حرف ميزند و ميگوید: با شخص ارزشمندي روبرو شدهاند؛ شخصي باهوش، موفق، متشخص، با عزت نفس وقابل اعتماد. ظاهر مرتبشخص بيان ميكند كه: او خودش را قبول دارد و شما هم ميتوانيد او را قبول داشته باشيد. پس تعهدي به خود و ديگران بدهيد كه:
"هميشه در اوج آراستگي باشيد."
25- برای كار خودتان ارزش قائل شويد.
هميشه با خودتان تكراركنيد: "برای خودم كسي هستم، شايستگي كامل دارم، كارم درحدعالياست، برای كارم ارزش قائلم." شخصي كه فكرميكند كارش داراي اهميت است، اشارات ذهنيخاصي را در مورد انجام هرچه بهتر كارش دريافت ميكند و كار بهتر يعني: تشخیص بيشتر، ترفيعهاي بيشتر، پول بيشتر و خوشحالي بيشتر.
پس، كليد راهگشاي خواسته هایتان، تفكر مثبت نسبت به خود است.
26- روزي چند بار با انديشههاي مثبت و نيروبخش به خودتان انگيزه و دل وجرأت بدهيد.
در تمام موقعيتها فراموش نكنيد كه: يک انسان طراز اول و درجه يك هستيد. خودآزاريهاي تحقيركننده را كنار بگذاريد. قابليتهایتان را بشناسيد و در توصيف آنها شكسته نفسي نكنيد.
27- تفكر خود را دست بالا بگيريد و مانند افراد متشخص رفتاركنيد.
در تمام موقعيتهايزندگي ازخود بپرسيد: "آيا طرز فكر، طرزصحبت، رسيدگي به سر و وضع، مشكلات، نگراني، اعتماد به نفس، عصبانيت، شوخي و كار «يک انسان متشخص» اينطوري است؟" فكركردن به پاسخ اين سؤالها در هر موقعيتي، كمك ميكند تا عكسالعمل مناسبي اختيار كنيد.
هم چنين، هر روز ازخودتان بپرسيد: " آيا من از هر لحاظ شايستگي آنرا دارم كه سرمشق ديگران باشم؟ آيا تمام عادات من طوري هستند كه از ديدن آنها در زيردستانم خوشحال بشوم؟" بدون شك، جوابي كه باصداقت به اين پرسش ميدهيد، تغيير دهنده خيلي از رفتارهایتان خواهد بود.
28- شما بزرگترین معجزه طبیعت هستید و هرگز نه درگذشته و نه درآینده نظیر شما نبوده و نخواهد بود.
هرکجا که میروید پیشفرضتان این باشد که موفقمیشوید و انتظارداشته باشید که مورد محبت و توجه دیگران قرار گیرید.
29- لازم نیستکه کسی غیر از خودتان باشید. فقط کافی است از کسیکه قبلاً بودهاید بهتر باشید. زندگی را با واژه های خودتان تعریف کنید و همیشه مثل بهترین کسی که میتوانید باشید زندگی کنید.
هیچ مشکلی وجود ندارد که شما قادر به حل آن نباشید، هیچ مانعی وجود ندارد که شما قادر به از میان برداشتن آن نباشید و هیچ هدفی وجودندارد که شما قادر به رسیدن به آن نباشید. هرکاری را که دیگری انجام داده باشد شما هم به احتمال زیاد میتوانید انجام دهید به شرط آنکه شدیداً طالب آن باشید.
30- هیچ کس بهتر از شما نیست. فقط بعضی از افراد در زمینههای بخصوصی بهتر از شما پرورش یافتهاند و دانش بیشتری کسب کردهاند.اگر کاری ارزش انجام دادن داشته باشد، باید آن را شروع کنید، حتی اگر در اوایل کار نتوانید آن را به خوبی انجام دهید.
31- ذهن شما مثل ماهیچه عمل میکند. هر چه بیشتر آنرا به کار گیرید قویتر میشود.
32- انسانهایی که اعتماد به نفس دارند ابتدا فکر می کنند، تصمیم میگیرند و سپس عمل میکنند.
حتی وقتی میتوان محتاطانه عمل کرد، شجاعانه و با اعتماد به نفس عمل کنید.
33- خود را بپذیرید و برای خود اعتبار قائل شوید.
اعتماد به نفس، نقش مؤثرى در جلب اعتماد ديگران دارد، چون تأثيرگذارى برافراد بستگى زيادى به قدرت ايمان و خودباورى دارد. كسى كه به خود اعتماد ندارد، هرگز نمىتواند اعتماد ديگران را جلب كند.
اگر در جهان بايدت برترى نبايد كه خود پست و دون بشمرى
چو خود خويشتن پست بينى و خوار دگر از كس اميد عزت مدار
امام على(ع) مىفرمايد: به راستى كه شخصيت انسانى، گوهر گرانبهايىاست كه هركس آن را حفظ كند، تعالى يابد و هركس آنرا پست گرداند، فرو مىافتد.
درجای ديگر مىفرمايد: ارزش شخصيت هر فردى، وابسته به روشى است كه اتخاذ مىكند، اگر نفس خود را از پستى بر كنار داشت، رفعت مقام پيدا مى كند و اگر آنرا خوار شمرد، به پستى مى گرايد.
34- از خودتان سوال کنید: "بدترین نتیجه چیست؟"
بیش از اندازه مسائل را در ذهن خود پر اهمیت جلوه ندهید، پیش از اینکه اتفاقی بیفتد، نگران خوب یا بد شدن آن نباشید. میزان انرژی انسانها نامحدود است، بنابراین سعیکنید از آن درجهت بنا کردن روابط موفق، ارتقای شغلی و رسیدن به اهدفتان کمک بگیرید نه در راه تلف کردن این انرژی آن هم برای نگرانی حول محور اتفاقهایی که هنوز به وقوع نپیوستهاند. زمانی دست بعمل بزنید که قدرت کنترل بر روی مسائل را داشته باشید. تا جایی که میتوانید از انرژی خود در راه صحیح استفاده کنید.
35- خودتان را از شر نق زدن و صداهای منفی درونی خلاصکنید.
این صداهای منفی و منتقد درونی جلوی هرگونه پیشرفتی را میگیرند. برای رهایی از این صداها میتوانید در ذهن خود یک کلید کنترل صدا خلق کنید و هرگاه احساس کردید که تن این صداها درحال بالا رفتن است، پیچ کنترل صدا را بچرخانید تا دیگر اثری از آن باقی نماند؛ یا میتوانید گوینده این صداها را شخصیتهای کارتونیدرنظربگیرید. فکرمیکنید اگر «دانل داک یا میکی موس» از شما انتقاد کنند، باید آنها را جدی بگیرید؟ هدف این است که به هرحال به طریقی بتوانید خودتان را از این صداها رهایی بخشید. اگر دائماً صداهایی که در سرتان وجود دارد در حال انتقاد کردن باشند، فلج میشوید و هیچ کاری نمیتوانید انجام دهید. از سوی دیگر اگر صداهای افراد مضحکی را بشنوید که درحال انتقاد از شما هستند، به آنها ریشخند زده و به راهتان ادامه می دهید.
36- زمانی که قرار است کاری را برای اولین بار انجام دهید، از همین حالا در ذهن خود مجسم کنید که آن کار را با موفقیت به پایان رساندهاید.
چشمهایتان را روی هم بگذارید و در ذهن خود به وضوح تجسم کنید که در کلیه برنامهریزیها موفق بودهاید و نتیجه کار چیزی جز افتخار و کامیابی نبودهاست. ذهن شما تفاوت میان تجسمهای واضح و اموری که در حقیقت اتفاق میافتند را نمیداند. به همین دلیل با بکارگیری هر 5 حس خود آن را تا آنجا که می توانید به وضوح و واقعیت عینی نزدیکتر سازید.
37- فردی را پیدا کنید که در زمینه فعالیت شما متخصص است و از کارهای او الگوبرداری کنید.
رفتارها، نگرشها، ارزشها و اعتقادات وی را در زمینه مورد نظر سرمشق خود قراردهید؛ چگونه میتوانید این کار را انجام دهید؟ در وهله اول اگر به افراد مورد نظر دسترسی داشتید که میتوانید مستقیماً با آنها صحبت کرده و تا آنجایی که میتوانید خود را در همنشینی و مصاحبت آنها قراردهید. همچنین میتوانید با کسانی که شخص مورد نظر را میشناسند به گفتگو بپردازید و اگر محصولی دارند، آنرا خریداری نموده و روی آن تحقیق کنید.
38- نگرش"چنانکه" را در خود پرورش دهید.
طوری از خود واکنش نشان دهید "چنانکه" رفتار و یا ایدهای که آرزویش را دارید، در شما وجود دارد. به عنوان مثال فرض کنیم که شما علاقه دارید تا اعتماد به نفس بیشتری داشته باشید. از خود سوال کنید اگر اعتماد به نفس بالاییداشتم در این شرایط چه واکنشی از خود نشان می دادم؟ چه احساسیداشتم؟ چگونه صحبت میکردم؟ طرز تفکرم چطور بود؟ صداهای درونیام چگونه با من صحبت میکردند؟ و .... با مطرح نمودن یک چنین پرسشهایی و پاسخ دادن به آنها، شما خودتان را مجبور میکنید که به سمت وضعیت اعتماد بنفس پیش بروید. همانطور که نگرش"چنانکه" را پیش میگیرید متوجه میشوید که دست از سرزنش خود بر میدارید و نگرشجدید مثل یک عادت، جزئی از رفتارها و کنشهای طبیعی شما میشود. ظرف 30 تا 40 روز، این نگرش به صورت یک رفتارعادی خود را در روزمرگیهای زندگیتان نمایان میسازد.
39- خودتان را در آینده مجسم کنید.
شاید اندکی رعبانگیز و وحشت آور باشد، اما مطمئن باشید که نتیجه خوبی از آن بدست میآورید. خودتان را در بسترمرگ در نظر بگیرید که دوستان و خانواده در اطراف شما جمع شدهاند. دراین حال به مرور زندگیتان بپردازید. آیا واقعاً این همان چیزی است که میتوانید از زندگی خود برای اطرافیانتان تعریف کنید؟ فکر نمیکنم! پس سعی کنید همین حالا تصمیمات مناسبی را اتخاذ نمایید تا روند زندگی خود را به طور کلی تغییر دهید.
40- به خاطر داشته باشید زمانیکه دنبال کاری نمی روید، شانس موفقیت در آن را به طور 100% از دست می دهید.
وقتی جسارت به خرج ندهید، به هیچ چیز نمیرسید. برای آنکه به چیزهایی که میخواهید دست پیدا کنید، باید آنها را با تمام وجود خود بخواهید. اگر دائماً به دنبال چیزهایی که میخواهید باشید، مطمئناً به آنها میرسید. زمانی که ذهن خود را بر روی اهدافتان متمرکز میکنید، به این مسئله هم فکرکنید که افراد زیادی هستند که آماده کمک به تحقق ساختن رویاهای شما هستند. دیگران به شما کمک میکنند چرا که میدانند یک روزی خودشان هم نیازمند کمک هستند و شاید آن روز شما به آنها کمک کردید. زمانیکه نسبت به تحقق امری اعتقاد داشته باشید، بیشک روزی میرسد که افکار شما جامه عمل پیدا میکنند، من شما را دعوت به پذیرفتن این نگرش میکنم.
اکنون با توجه به مباحثی که مرور کردی تست زیر را با دقت انجام بده و خودت را مورد ارزیابی قرار بده. البته با خودت صادق باش و آنچه را که در مورد خودت درست میدانی علامت بزن. این نظر تو در بارهخودت میباشد، پس کاری به نظر دیگران نداشته باش و فقط نظر خودت، در مورد اکنون خودت را اعلام کن. اگر امتیاز مناسب را کسبکردی که به خودت تبریک بگو و به مباحث بعد بپرداز و اگر امتیاز پایین به دست آوردی، مجدداَ مطالب این فصل را مرور کن و دوباره تست را اجرا کن.
تست اعتماد به نفس آيزنك را اجرا کنید.
در اين تست، ميزان اعتماد به نفس ارزيابي ميشود. افراد با نمرات بالا براي خود، قدر و احترام زياد قايلاند، از تواناييهايشان مطمئن هستند، خويشتن را انساني با ارزش و مفيد ميشمارند و معتقدند كه ديگران آنها را دوست دارند.بايد بگوييم كه اين افراد، بدون در نظرگرفتن جنبههاي خودخواهي و خودپسندي، واقعاً خود را دوست دارند. كساني كه نمراتشان در اين معيار پايينباشد، اشخاصيهستند كه خودشان را قبول ندارند و خود را شكست خورده و بدون مقبوليت ميانگارند. اگر كسي نمرهاش خيلي پايين باشد ميتوان گفت كه دچار عقده حقارت است.
پرسشنامه زير شامل 30 سوال است. به طوركلي سعي كنيد با اولين برداشتتان از پرسشها، به آنها پاسخ دهيد. كوشش نماييد پاسخهايتان به پرسشها به صورت آري يا خير باشد و تنها در مواردي كه امكان تصميمگيري برايتان دشوار است پاسخ (؟)را علامت بزنيد.
1) آيا به اندازه كافي در كارهاي خود موفقيت داريد؟ آريΟ خير Ο ؟ Ο
2) آيا در زندگيتان چيزي وجود دارد كه به آن افتخار كنيد؟ آريΟ خير Ο ؟ Ο
3) آيا اغلب اوقات احساس ميكنيد در زندگي موفق بودهايد؟ آريΟ خير Ο ؟ Ο
4) آيا دچار احساس حقارت هستيد؟ آريΟ خير Ο ؟ Ο
5) به طور كلي آيا به خود اطمينان كافي داريد؟ آريΟ خير Ο ؟ Ο
6) آيا اغلب آرزو ميكنيد جاي كس ديگري بوديد؟ آريΟ خير Ο ؟ Ο
7) وقتي قرارباشد در برابر عدهاي صحبت كنيد آيا احساس نگراني ميكنيد كه ممكناست به خوبي از عهده اين كار بر نياييد؟ آريΟ خير Ο ؟ Ο
8) آيا احساس ميكنيد كه مايل هستيد خيلي چيزهاي زندگيتان تغيير كند؟ آريΟ خير Ο ؟ Ο
9) آيا فكر ميكنيد كه روي هم رفته مردم شما را دوست دارند؟ آريΟ خير Ο ؟ Ο
10) آيا به تصميمات خود بسيار اطمينان داريد؟ آريΟ خير Ο ؟ Ο
11) آيا در نظر خودتان آدم با ارزشي هستيد؟ آريΟ خير Ο ؟ Ο
12) آيا اغلب نسبت به كارهايي كه كردهايد، احساس شرمساري مي كنيد؟ آريΟ خير Ο ؟ Ο
13) آيا وقتي به عكسهايتان نگاه ميكنيد، اغلب ناراحت ميشويد و فكر ميكنيد كه هيچ وقت قيافه شما را خوب نشان نمي دهد؟ آريΟ خير Ο ؟ Ο
14) آيا در ميان خانواده شما كسي هست كه در شما اين احساس را ايجاد كند كه آدم چندان خوبي نيستيد؟ آريΟ خير Ο ؟ Ο
15) اگر كسي از كارهاي شما انتقاد كند، خيلي ناراحت ميشويد؟ آريΟ خير Ο ؟ Ο
16) آيا فكر ميكنيد كه مردم دوست دارند شما دور و برشان باشيد، چون شما را آدم مفيدي ميدانند؟
آريΟ خير Ο ؟ Ο
17) آيا اغلب اوقات درباره ارزش و شايستگي خود ترديد ميكنيد؟ آريΟ خير Ο ؟ Ο
18) وقتي كه ديگران از شما تعريف ميكنند، آيا در صداقت آنها شك ميكنيد؟ آريΟ خير Ο ؟ Ο
19) گاهي وقتها پيش آمده است كه از ترس تمسخر و انتقاد ديگران، نظرات خود را بيان نكرده باشيد؟
آريΟ خير Ο ؟ Ο
20) آيا به طور كلي در موقعيتهاي اجتماعي خود را فردي خجالتي ميدانيد و از اين مسئله نگرانيد؟
آريΟ خير Ο ؟ Ο
21) آيا حتي در برابر افرادي كه مقام اجتماعي پايينتري از شما دارند، احساس حقارت ميكنيد؟
آريΟ خير Ο ؟ Ο
22) آيا معمولاً احساس ميكنيد که ميتوانيد كارهايي را كه دوست داريد با موفقيت انجام دهيد؟
آريΟ خير Ο ؟ Ο
23) آيا از شكل و قيافه خود راضي هستيد؟ آريΟ خير Ο ؟ Ο
24) آيا در بر خورد با ديگران معمولاً خاموش ميمانيد چون ميترسيد حرفهاي شما سبب شود كه مردم شما را دوست نداشته باشند؟ آريΟ خير Ο ؟ Ο
25)آيا معمولاً براي شما مشكل است كارهايتان را طوري انجام دهيد كه مورد تاييد و تحسين ديگران قرار
گيرد؟ آريΟ خير Ο ؟ Ο
26) آيا زياد پيش ميآيد كه احساس كنيد، سعي داريد خودتان را بهتر از آنچه هستيد نشان دهيد؟
آريΟ خير Ο ؟ Ο
27) آيا گاهي احساس ميكنيد كه هرگز نخواهيد توانست كاري را درست انجام دهيد؟
آريΟ خير Ο ؟ Ο
28) آيا گاهي اوقات احساس ميكنيد كه مردم از شما سوءاستفاده ميكنند؟ آريΟ خير Ο ؟ Ο
29) آيا شما دست كم در حد عادي براي خود ارزش و احترام قائل هستيد؟ آريΟ خير Ο ؟Ο
30) آيا فكر ميكنيد شخصيت شما براي دیگران جذاب باشد؟ آريΟ خير Ο ؟ Ο
تمرينی برای افزایش اعتماد به نفس:
يک آگهي 60 ثانيه اي با موضوع "شناساندن ارزشهايم به خودم" در موردخودتان ترتيب بدهيد.
بدينگونه كه:
* من شخصيتی مهم و استثنايي هستم.
* من در همه موارد بزرگ انديشم.
* من توانايي زيادي برای انجام كارها دارم پس در سطح عالي كار ميكنم.
* من به خوشحالي، موفقيت و پيشرفت ايمان دارم و فقط از خوشحالي، پيشرفت و موفقيت صحبت ميكنم.
* من دلگرم هستم پس شور و شوق را نيز در تمام كارهایم آشكار ميكنم.
* من انگيزههاي بسيار دارم و هيچ چيز نميتواند من را متوقف كند.
* من ظاهر خوبي دارم.
* من ديروز گل كردم و امروز لازم است بيشتر گل كنم.
* حال اين من و اين هدفم. پس مستقيم به جلو...!
آگهيیتان را هرروز، 3 مرتبه با قاطعيت در خلوت برای خودتان بخوانيد. صريح و راحت با خودتان حرف بزنيد و به هيچ كس جز خودتان فكر نكنيد. بعدها كه حرفهايتر شديد، ميتوانيد آگهي را به جاي اينكه با صداي بلند بخوانيد چند بار در دلتان بگویيد. مهمترين نكته اينكه: مخصوصاً زماني كه دچار يأس شديد، آگهي یتان را چند بار برای خودتان بخوانيد.
آنكه میخواهد پریدن بیاموزد، ابتدا باید ایستادن، راه رفتن، دویدن و بالا رفتن بیاموزد. پرواز را با پرواز آغاز نمیكنند.
:: بازدید از این مطلب : 604
|
امتیاز مطلب :
|
تعداد امتیازدهندگان :
|
مجموع امتیاز :